جدول جو
جدول جو

معنی مشروب کردن - جستجوی لغت در جدول جو

مشروب کردن
((~. کَ دَ))
آب دادن
تصویری از مشروب کردن
تصویر مشروب کردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشوب کردن
تصویر مشوب کردن
آمیختن، آلوده کردن، گمراه کردن: ذهن او را مشوب کردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محسوب کردن
تصویر محسوب کردن
برشمردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
گماشتن، گماردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جاروب کردن
تصویر جاروب کردن
روفتن جایی را جاروب زدن جاروب کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجروح کردن
تصویر مجروح کردن
خسته کردن، زخم بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محسوب کردن
تصویر محسوب کردن
بشمار آوردن بحساب در آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
اپخشاییدن زینیتن ز بهراندن بی بهره کردن محروم داشتن: ز سرو قد دلجویت مکن محروم چشمم را باین سرچشمه اش منشان که خوش آبی روان دارد. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
گرم کردن، گرم مزاج کردن: و آتش لعل او به دی نه شگفت گر مزاج هوا کند محرور. (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار
ور انداختن، کهنه کردن فرسودن، ناپدید کردن کهنه کردن، فرسوده ساختن، ناپدید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرعوب کردن
تصویر مرعوب کردن
ترساندن شکوهاندن ترساندن خایف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرطوب کردن
تصویر مرطوب کردن
نم زدن تر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشحون کردن
تصویر مشحون کردن
انباشتن آگندن آکندن پر کردن پرکردن انباشتن
فرهنگ لغت هوشیار
سر گرم کردن، به کار وا داشتن، باز داشتن بکاری سرگرم کردن بکار واداشتن، بازداشتن منصرف کردن (با از آید) : زد تیغ قهرو قاهری برگردن دیو و پری کورا ز عشق آن سری مشغول کردند از قضا. (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشروب خوردن
تصویر مشروب خوردن
می زدن باده نوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
همپرسیدن سگالیدن سو باردن (از ریشه پهلوی) رای زدن پند جستن شور کردن رای زدن: و در این معنی با ایشان مشورت کرد و چند کس از کبار و عظام ایمه ماورا النهر قبول کردند که هر یک درین باب کتابی کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معیوب کردن
تصویر معیوب کردن
آکدار کردن دارای عیب نقص کردن عیب ناک کردن: (میتنی تاری که جاروبش کنند میکشی طرحی که معیوبش کنند) (پروین اعتصامی. 118)، به عیب نقص نسبت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغلوب کردن
تصویر مغلوب کردن
شکست دادن پیروز گشتن شکست دادن چیره شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغرور کردن
تصویر مغرور کردن
فریب دادن، خود خواه کردن گول زدن فریفتن، متکبر کردن: (الا ای یوسف مصری، که کردت سلطنت - پدر را باز پرس آخر کجا شد مهر فرزندی ک) (حافظ. 307)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفروز کردن
تصویر مفروز کردن
پخشیده کردن، جدا کردن جدا کردن، تحدید حدود کردن (ملک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقرون کردن
تصویر مقرون کردن
نزدیک کردن بهم پیوستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منکوب کردن
تصویر منکوب کردن
مغلوب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاروب کردن
تصویر جاروب کردن
Sweep
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از محبوب کردن
تصویر محبوب کردن
Endear
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از محروم کردن
تصویر محروم کردن
Deprive, Dispossess, Disqualify, Exclude, Relegate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشورت کردن
تصویر مشورت کردن
Confer
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشغول کردن
تصویر مشغول کردن
Engross, Preoccupy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از منصوب کردن
تصویر منصوب کردن
Appoint
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مرطوب کردن
تصویر مرطوب کردن
Dampen, Moisten
دیکشنری فارسی به انگلیسی
privar, desapossar, desqualificar, excluir, relegar
دیکشنری فارسی به پرتغالی